EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

خانه سازی

کار من با خانه داری فرق دارد. تازگی فهمیده ام کارم فعلا خانه سازیست بیشتر... تبدیل کردن این چهار دیواریِ شصت متری به یک خانه! اصلا خانه چه دارد مگر؟ چند تا بالش که شب ها زیرسر گذاشته شوند و چندتا بشقاب که غذا بخوری توشان. اصلش ولی فکر کنم هوای خانه باشد. هوای خانه باید بو بدهد. باید بوی صمیمیت بدهد باید بوی دوست داشتن بدهد. اصلا می دانی چجوری می شود فهمید؟ خانه جاییست که مریض که باشی، بویش که به مشامت بخورد خوب بشوی. همچین جایی می شود خانه!

این همان است که می خواهم بسازم. انگار تازه می فهمم خانه سازی چقدر مهم تر از داری بوده و من همش منتظر بودم شروع به داری کنم. نگو باید اول دست به کار سازی شوم. اصلا چیزی که هنوز سازی نشده چجوری داری بشود؟

خلاصــــــــــــــه ...


پی نوشت: دیروز سرم را گذاشته بودم روی سینه ی مامان... همینجور که صدای تپش قلبش را گوش می دادم صدای تپش قلب تند تند دیگری که همین دوهفته پیش شنیده بودم دوباره توی ذهنم جان می گرفت. همین طور محو ریتمِ آرامِ این و تندِ آن بودم که به عالم هپروت رفتم... از دیروز که از خواب بیدار شدم و سر از روی سینه های عزیزش برداشتم هربار یادش می افتم تند و تند گریه می کنم.

انگار تازه می فهمم مادر یعنی جه... اصلا هر خانه ای برای ساخته شدن مادر می خواهد.  نه زن لازم است و نه مرد. مادر می خواهد و پدر... باور کنید!

پی نوشت بعدی: اصلا تازگی ها خانه ی مادرم و مادرشوهرم انگار هوایش خوبم می کند. همش دوست دارم مادرهایمان پیشمان باشند. مادرشوهرم که پیشمان می ماند انگار شب بیشتر خانه مان خانه می شود. مادرم که نمی آید گریه ام می گیرد از دستش... اصلا همین که یک مادر توی خانه نفس بکشد خانه هوایش زنده می شود.

پی نوشت آخر: من عاشق مادرم هستم. باشد؟ می خواهم دوباره بچه بشوم که هرروزش را پیشش باشم. اصلا می خواهم هرروز دعوام کند. باشد؟ من دلم تنگش شده. باشد؟ دلم خانه ی ساخته شده ی مادرم را می خواهد، باشد؟ دلم می خواهد توی هوای مادرم نفس بکشم، باشد؟ اصلا خانه ی خودم هرچقدر هم که خوب ساخته شود تا مادرم نیاید و هوایش را درست نکند خانه نمی شود. باشد؟ من مادرم را می خواهم. هر روز. هر ساعت. همیشه. باشد؟

اصلِ نوشته: مادر بودن عین خانه داشتن است. مادر که باشی خانه داری. مادر که باشی، هرجا که باشی همان جا می شود خانه.

مایِ نو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.