EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

بی نهایت

همه چیز به بینهایت میل می کند


خنده های بچه ها به بی نهایت میل می کند

شادی روز اول مدرسه به بی نهایت میل می کند

غصه ی شب های امتحان به بی نهایت میل می کند

چروک های دست مادربزرگ به بی نهایت میل می کنن

سلول های سرطانی مغز من به بی نهایت میل می کنن

برگ های روی زمین کوچه ما به بی نهایت میل می کنن

تعداد آدم های قابل درک روی کره ی زمین به بی نهایت میل می کنن


وسعت نگاه تو به بی نهایت میل می کند

گرمای دستای تو به بی نهایت میل می کند -- البته من از دست گرم بدم میاد ها .. گفتم بدونی

سرمای کلمات من به بی نهایت میل می کند

یا عمق چشم هات

یا میزان اشتیاقت

یا میزان حماقت من

یا حجم دوست داشتنت

یا حجم خطاهای من

یا

یا مثلا جای تو توی دلم

یا جای من توی ذهنت


یا


اینا همه به بی نهایت میل میکنن

همشون


جاده ی شک به یقین عشق تو شد

از من تازه مسلمان بگذر

بگذر

بگذر از سر پیمان

بگذر

چشم ها

گفته بودم


همه را گفته بودم


تنها چشم هایت چشم هایم را ندیده بود


دوباره می گویم، تو هم این بار حواست را به چشم هایم بده

بدون و در این دونستن بمون

بی حالی چیزیست که نمی تونی توی خودت نگهش داری، از طرفی با فریاد کردنش هم نه تنها به چیزی نمی رسی، که اعصاب دوستات رو هم به هم میریزی


بی حال بودم

بی حال هستم

و قول می دم که بی حال نمونم


هفته ی عجیبی رو گذروندم، با فراز و نشیب های زیاد فکری و احساسی

فکرهای زیادی کردم

سر هانی داد زدم

هانی سرم داد زد


زندگی رو دارم به صورت جدید تجربه می کنم: به شیوه ی بمال و در رو

شب ها رو اکثرا تا سحر بیدارم و پای نت، چون نمی خوام برم و توی تخت فکر کنم، ترجیح می دم وختی برم توی تخت خواب که بدونم بلافاصله خوابم می بره

روزها رو هم الکی می گذرونم، بی هدف، بی دلیل، بی نتیجه، بی خیر، بی شر

به روزهای پیش رو امید وارم

به روزهایی که با تو خواهم گذروند

تویی که حتی اگه به دوست هام نخوام بگم که حالم خوب نیست، به تو می گمش


دونستن این که حال من خوب نیست، اعصاب تورو به هم نمی ریزه

دونستن نیازم بهت، تو رو مغرور نمی کنه

دونستن چشم انتظاریم، تو رو وسوسه به لفت دادن سفرت نمی کنه

دونستن این که دوستت دارم، ذهنیت تورو نسبت به من عوض نمی کنه


حالم خوب نیست

بهت نیاز دارم

چشم انتظارت هستم

دوستت دارم