و من اینا رو گفتم:
و اخیتک فی الله در راه خدا برای با تو برادر شدم
و صافیتک فی الله و با تو با صفا شدم !! همچینی صاف صاف شدیم دیگه
و صافحتک فی الله و دستام توی دستاتن
و عاهدت الله و جلوی خدا با تو عهد می بندم / قول می دم /
و ملائکته و کتبه
و رسله و انبیائه
و الائمه المعصومین و جلوی همه ی آدم خوبا
علی انی ان کنت من اهل الجنه و الشفاعته عهد می بندم اگه بهشتی بودم و دستم باز بود
و اذن لی بان ادخل الجنه و منو تو بهترین جاها راهم دادن،
لا ادخلها و انت معی بدون تو توی بهشتم نمی رم
و هانی گفت : قبلتُ
و حالا ما خواهریم
و یا هرگز تو بهشت نمی ریم یا با هم می ریم توش
عید غدیر سال 1389 4 آبان یکم مونده به غروب آفتاب توی اتاق هانی
دستامون تا ته دنیا تو دستای همه
با من نخوندی
برو حال ش و ببر
دانشگا نمیای
برو حالشو ببر
پست قبلی رو نمی دونم دوست داشتم یا نه ..
اومدم حال بابائی رو بپرسم برم ..
خوبی ؟
خودم دوسش دارم :دی
حال ما که خوبی ، اون باباس که یهو گذاش رفت و نفهمیدیم چی شد
مرسی
دستامون تا ته دنیا تو دستای همه...