EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

مسجد پیغمبر

و گفته اند شرف المکان بالمکین ... و چه خوب گفته اند


من که نمی دونستم اونجا کجاس وقتی رفتم تو که ، ولی نا خوداگاه گفتم : بهاره اینجا یه تیکه از بهشته و نفس نفس می زدم از شوق و بال بال می زدم از عطر توی هوا 


و بهاره گفت : ثمین اینجا مسجد اصلی پیغمبره، اسمش روضه ی رضوان ه . 


و بهاره دیگه هیچی نگف  گذاش خودم باشم. مث مرغ سر کنده هی اینور اونور می رفتمف این بهترین و خلوت ترین خاطره ی من روضه ی رضوان ه ، خلوت بود و من هی اینور اونور می رفتم بو می کشیدم ... به خونه زهرا رسیدم


به خدا خودمو دیگه هرگز تو این حال ندیدم


مگه ممکنه ؟


که شرف المکان بالمکین


نظرات 4 + ارسال نظر
شین چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 21:08

خوش به حالت که اونجا رو درک کردی.....
ایشالله باز قسمتت شه

ایشالا به موقش باز برم

صفیاصدوقی چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:08 http://رییس

فدای تو

دلم صدوقیشو می خواد خوب

کوریون پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:15 http://chorion.ir/

شرف المکان بالیقین ..
-
تصدقت

اینم حرفیه که تاحالا نشنیده بودما ... مرسی

تصدقت بابا

معصومه شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:39

. . .

اوهوم هانی


انگار هنوز صدای پای حسنین توی اون فضا میومد به خدا دروغ نمی گم. خیلی صداش بلند بود

یه جوری شده بودم

نه می تونی خودتو بکشی، نه می تونی به خودت بفهمونی که دیگه وقتشه که نفس نکشی

فقط می تونی نگا کنی، بو کنی، دست بکشی و ببینی چه جای کوچیکی چقده بزرگه

اصن بی خیال هانی

باید بری هانی من باید بری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد