امروز صبح عید رو دیدم
شادی رو دیدم
خوشحالی بی پایان رو
شعف حاصل از پایان انتظار رو،
از توی چشمی در، توی چشمای پیرزن همسایه دیدم!
وختی داشت دخترش رو که از فرنگستون برگشته بود تمام قد ورانداز می کرد.
اما امیدی ندیدم
چه شوک خوبی دادی به پستت .. احسنت
ممنونتصدقت
مونا آخرین باری که زنگ زد گفت چهار سال دیگریادت می آید که؟ قبل رفتن گفته بود سه سال...
هوووووووووم
چه شوک خوبی دادی به پستت .. احسنت
ممنون
تصدقت
مونا آخرین باری که زنگ زد گفت چهار سال دیگر
یادت می آید که؟ قبل رفتن گفته بود سه سال...
هوووووووووم