EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

اینجا همیشه پاییز است

هرگز نفهمیدم سرمای زمستون رو که همه وجودت رو فرا می گیره و تا مغز استخوانات درد می گیره و احساس سرما و تنهایی به تک تک سلولات روسوخ می کنه رو ترجیح می دم

یا گرمای تابستونو که چنان تو کلت فرو می ره که جدی جدی حس می کنی مغزت داره قل قل می کنه و دیگه کار نمی کنه و از گرما نفست بند می اد


ولی همیشه دانسته ام که چیزی مثل حال و هوای بهار همیشه منو سرحال میاره تا 3 ماه فراموش کنم زندگی بدون اون چجوری می تونه باشه و تخت گاز جلو برم


و همیشه تر دانسته ام همیشه از اواخر تابستون ( از بعد تولدم دقیقا ) منتظرم بارونای پاییزی برسن و پاییزی شرو شه که هر لحظش یاد آور نبودنش هست


پاییزا همش می ترسم فردا بشه و به پایان پاییز نزدیک تر شیم

نظرات 1 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 19:53 http://the-rain.blogsky.com

هی میام می خونمت / هی و هی میام می خونمت و نمی دونم چی بگم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد