وختی دست و دل و نگاهت همه با هم سردن
وختی ذهنت یخ کرده
وختی کلماتت منجمد می شن
احمقانه ترین کار وبلاگ نویسیه
-------------------------------------------
روزی واسه خودم کسی بودم
روز دیگری تمام چیزایی که باعث می شدن واس خودم ثمین باشم رو اتیش زدم تا دیگه واس خودم کسی نباشم
روز دیگری آدم هایی رو دیدم که واس خودشون کسی بودن و دلم خواست
همان روز یادم آمد برای خودم کسی بودن اصلا هم تحفه ای نبود
همان روز پستی نوشتم که بدانید ثمین هم حسودی اش می شود
بدانید ثمین روزی ثمینی بوده واس خودش و همین ثمینُ تصمیم گرفته دیگه کسی نباشه
خیلی خیلی ضدحاله اینو بگم ولی من هرکاری کردم نرفتم تو این پست :- اس
کلانم از مزخرف الکی بهم بافتن خوشم نمیاد که نه باباااااا تو کسی هستی برا خودت !
ولی برای حسادت ... اوهوم ! من هم حسودی ام می شود ...یه خیلی ها , به خیلی کس بودن ها , ...