یه خانوم مسن کنار خیابون وایساده بودن، گفتن مستقیم؟ از کنارشون رد شدیم، دیدم بابا دارن از آینه نگاهشون می کنن، گفتم بابا می خواین سوارشون کنیم روز عیدی؟ بابا نگه داشتن، من رفتم خانومه رو صدا کردم اومدن سوار شدن. وقتی نشستن به بابام گفتن: ایشالا امام حسین زینبت رو برات نگه داره.
لایک