«إن المؤمن لیری ذنبه کأنّه تحت صخرة یخاف أن تقع علیه و إن الکافر لیری ذنبه کأنه ذباب مرّ علی أنفه»
هنوز مومن نیستم که اگر گناهم برایم چون پشه نیست، صخره ای هم نیست که هرآن احتمال سقوطش را بدهم. چون صخره ایست که دائما سعی دارم با کلنگی تکه تکه اش کنم و راضی شوم که به این بزرگی ها هم نبوده است. هرگز اینگونه به گناهم نگاه نکرده بودم.
مومن گناهش را همانند صخره ای می بیند که خوف آن دارد ناگهان برسرش فرود آید و گناه کافر در نظرش چون پشه ایست که از برابرش عبور می کند. جلد 77ام بحار صفحه ی 79
پی نوشت: عنوان : حکمت 477 نهج البلاغه