EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

ماه شب 14

مامانم یه عادتی که دارن اینه که همیشه وقتایی که پشت فرمونن یا کار خونه می کنن یا ... زیرلبشون یه چیزی می خونن، معمولا این قطعه ای که می خونن اینجوریه که یه ریز می گن: علی جانم... علی جانم... ( با ریتم خاصی ) و من ریتمش رو خیلی دوست دارم.

مشهد که می رفتیم عادت داشتم زیرلب  عین ریتم مامانم علی جانم... علی جانم... می گفتم تا برسم به حرم. ( الان دیگه ذکرایی که تو مفاتیح نوشته بگید رو می گم)


6 سال و نه ماه ازون شبی که توی راه برگشت از حرم من زیرلبم علی جانم می گفتم و صفیـ ا ازم پرسید تاحالا "علی" روی ماه رو دیدی؟ و من در جواب گفتم نه و نشونم داد می گذره.

6 سال و نه ماهه که هربار ماه رو می بینم فقط اولش ماه رو می بینیم، تا نگاهم بهش می افته، دیگه بعدش علی رو می بینم.

6 سال و نه ماهه که هربار ماه رو می بینم یاد صفیـ ا می افتم و حرم امام رضا.

حالا شما بگو خرافاته و ... برام مهم نیست. روی ماه من علی نوشته.


الان نگاهم به ماه افتاد. ماه شب 14س

نظرات 1 + ارسال نظر
شوکو جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:00

اینبار که چشمم به ماه بیوفته دقت میکنم
اگر ندیدم باس یه بار نشونم بدی...
لدفن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد