سر اون قضیه ی حضرت موسا و کوه سینا و خدایا خودتو به من نشون بده و این حرفا، بعضیا بر این اعتقادن که
چو رسی به طور سینا، ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
این شاعر ها رو دیدید که میان جواب هم رو می دن و این صحبت ها.. این شعرها مدتیه که از ذهنم خارج نمی شن. همش با خودم میگم "چه اری چه لن ترانی" و همش تکرار می کنم "تو جواب دوست خواهی" .. خلاصـــه سلیقه ی من با بیت دومه. بیشتر به دلم می شینه
چو رسی به طور سینا، ارنی بگو و مگذر
تو جواب دوست خواهی، چه اری چه لن ترانی
البته نفر سومی هم هست که این رو گفته و قشنگه البته ولی من همچنان با دومیه بیشتر موافقم
ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه اری چه لن ترانی
پی نوشت : این رو تازه پیدا کردم. منسوب به علامه هستش .. نمی دونم دیگه سندش چقد دقیقه ولی اینم قشنگ بود:
سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی
ارنی نگفته گفتی دوهزار لن ترانی
ولی من جوابِ دوست با ارنی رو بیشتر میپسندم...
البته ارنی و لن ترانی همه ش بهانه س...
:)
تو نیز "رب ارنی" بگو؛ آنچنان که موسی گفت، تا باب "لن ترانی" بر تو نیز گشوده شود و ببینی که عالم سراپا حجاب است، اگرچه جمال حق از این حجب مبراست
باب "لن ترانی" دروازه ی صَعق است.
موسی شو تا "لن ترانی" بشنوی و "خَرَّ موسی صعقا" در شان تو نازل شود
(فتح خون؛ شهید آوینی)
یکی از اون جمله هایی که دوستش دارم بود... این رب ارنی و لن ترانی رو که میشنوم ناخوداگاه یاد این میوفتم.بی ربط به پستت بود
ولی نوشتنش خالی از لطف نه :)
خیلی هم مربوط بودش - حتی حرف خودم بود تا جایی خب