EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

امام حسین ششم

سلام.

اون روزی اتاقم رو برگردوندم به حالت تابستونش، میز تحریرم رو برگردوندم سر جاش و دوباره تخته وایت بردم رو گذاشتم بالای میز تحریر، اونوقت تمیزش کردم، خواستم روش شعری چیزی بنویسم، اولین چیزی که در ذهنم بود نوشته شد:

السلام علی الحسین

 و علی علی ابن الحسین

  و علی اولاد الحسیــن

   و علی اصحاب الحسیـن


فرداش شکوفه پیشم بود، وقتی رفت دیدم روی تخته اضافه شده:

      و علی العباس اخ الحسین


این جمله ی آخر رو - شاید از قصد - شکوفه با ماژیک وایت برد ننوشته.

فکر کنم قراره اسم برادرتون حالا حالا ها روی تختم بمونه.

نظرات 1 + ارسال نظر
صفیا.. چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:36

دی شب خواب ت و دیدم... چه قد خوب بود... چه قد دل م تنگ شده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد