EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

یلدای 1391



اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید

دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم بازآید

آن که تاج سر من خاک کف پایش بود
از خدا می‌طلبم تا به سرم بازآید

خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید

گر نثار قدم یار گرامی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید

کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مه نوسفرم بازآید

مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ور نه گر بشنود آه سحرم بازآید

آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ
همتی تا به سلامت ز درم بازآید

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 13:18 http://roozegaregharib.blogsky.com

یادته چه شکلی بود؟
دنیای قدیم رو میگم
- آره
چه شکلی بود؟
- مردم بیشتر از چیزی که میخواستن داشتن
- ما نمیدونستیم چی با ارزشه و چی نیست
-ما چیزایی که الان مردم بخاطرش همدیگر رو میکشن رو مینداختیم دور
واقعا ؟؟
- آره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد