EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

امسال

اول سال شکوفه بهم یه سررسید داد که توش هرروز می نوشتم خلاصه ی آنچه کرده بودم رو. خیلی خوب بود. راضی بودم کاملا.

الان نمی دونم این که این سررسید رو داشتم و تقریبا تمام روزهای امسال رو می دونم چه کردم باعث شده امسال این همه زود بگذره یا چی ... ولی امسال به چشم بهم زدنی گذشت و تموم شد و رفت ...

اون روزی به شکوفه می گفتم که از امسال ناراضیم، چون وقتی تموم بشه نمی تونم بگم سال 91 فلان کار رو کردم ... ولی الان که نگاه می کنم می بینم ممکنه نتونم کاری رو نام ببرم که امسال تموم کردم ... ولی می تونم بگم که کلی تصمیم های مهم گرفتم ... کلی فکرهای جدی کردم... کلی مرزبندی برای افکارم انجام دادم ... کلی تکلیف خودم رو با زندگیم روشن کردم... کلی روی عادت هایی که داشتم و خوب نبودن کار کردم... و در نهایت یه عالمه سعی کردم زندگیم رو اصلاح کنم. اینا خودش کلی چیزه که امسال بهشون رسیدم و شاید باعث شده باشن یه سال از برنامه های مهمتر زندگیم عقب بیفتم... ولی باعث شدن که سال دیگه رو وقتی شروع می کنم، بدونم که کجا وایسادم و کجا می خوام برم و چجوری باید این مسیر رو طی کنم.


پی نوشت: این قضیه رو مدیون معصومم.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد