EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

2013 شد و همچنان نیستی

کریسمس سال 2005 بودش که یه شب بین اسمس های من و نرگسس به دنیا اومدی. اولین بار هم که جدی بهت فکر کردم، کنار شوفاژهای پیلوتی که به تازگی نمازخونه شده بود دراز کشیده بودم و همه ی فکرم مشغول این بود که چجوری می شه پیدات کرد. اون روز مطمئن شدم که تنها راهش اینه که یه شرکت تولید قطعات کامپیوتری بزنم و اسم تورو روش بذارم و اونقدر شرکتم بزرگ باشه که همه ی دنیا بشناسنش و تو وقتی اسمت رو ببینی بفهمی که من موسس اون شرکت بودم و بیای و پیدام کنی ... نخند ! من اون موقع یه دختر دوم دبیرستانی بودم که یه عالمه رمان خونده بودش یکی از یکی رمانتیک تر ! خلاصه ی کلامم این که کریسمس ها یاد تو میفتم. .

حتی قبل تر ازین که کریسمس 2005 بدنیا بیای... کریسمس 2002 بود فکر کنم که به یاد تو این رو گوش می کردم...

 7 سال از تولدت می گذره ... 6 سال از روزی که نرگسس برات نامه نوشت می گذره ...  5 سال از روزی که شروع کردم برات بنویسم می گذره ... 3 سال از زمانی که سعی کردم به خودم بقبولونم که نیستی ... و یک سال از زمانی که سعی کردم باور کنم که هستی ولی مال من نیستی ...

و همچنان منتظر روزی هستم که بیای و بگی نامه ی نرگسس کوش و من حتی حس نکنم که باید ازت بپرسم که از کجا می دونستی نرگسس نامه ای نوشته برات و نامه ی نرگسس رو بدم بخونی ولی ازت بپرسم چرا نامه های خودم رو نمیگی بدم، و تو بهم چپ چپ نگاه کنی و بگی چون اونا رو از ته دل می دونم... نیازی به خوندن نیست و منم بگم که سوال کردم چون می خواستم بشنوم این رو فقط ...

خیلی وقته نخوندمش ... هرچند حفظمش ... می دونی؟ شاید منم یه روز مثل نرگسس یه بلدوزر اجاره کردم و قصرم رو خراب کردم... کی می دونه؟ شاید منم رفتم و توی قصر یکی دیگه کلفتی کردم... ولی هنوز نمی خوام این کار رو بکنم. هنوز قصرم/مون رو سالم نگه داشتم. و هنوز امید دارم که هستی


هنوز هم فانتزی خواب یلدای 85 و فانتزی لحظه ای که با نرگسس توی پارک نشستین و نرگسس بهت میگه که من دقیقا چه جور آدمیم دوتا از بهترین فانتزی هام هستن ... دوتا از شفاف ترین ها




پی نوشت اول: تفاوت اولی که کردم اینه که راه رفتنم رو درست کردم :))

پی نوشت دوم: نکته ی قابل ذکر بعدی هم اینه که دیگه مشکلم با بچه و این ها حل شده حتی :))

پی نوشت سوم: می ترسم انقدر دیر بیای که کلا تمامی توصیفات نرگسس خراب شده باشه :)))


نظرات 1 + ارسال نظر
یکی یدونه پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:13

اینجا باید شاعر بگه دگران روند و آیند و تو همچنان نیستی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد