EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

احتمالات

من نمی گم احتمالش نیست ...

اگه نبود هیچ وقت این همه امید و اعتقاد و این ها بهش نداشتم ...

فقط می خوام بگم که داره باورم می شه که همیشه به عنوان چیزی فضایی بهش ایمان داشتم... به عنوان چیزی که هست... باید باشه ... ولی مال من نیست... یعنی خیلی بعیده که مال من بشه روزی.

به کسایی که میگن دارنش نگاه می کنم گاها و شاید حتی بعضی وقت ها حسم شبیه به حسادت بشه... ولی وقتی که به خودم میام میبینم که واقعا چیزی که دارن، اون چیزی که من می خوام نیست. من ته ته تهش آرامشی می خوام که از جنس آرامش اون ها نیست... وقتی هدف هامون فرق داره و چیزی که می خوایم تهش به دست بیاریم فرق داره، پس نباید انتظار داشته باشم راه های یکسانی رو تجربه کنیم...

:دی حرفای پیچیده ای زدم که فکر کنم فقط خودم بفهمم چی گفتم.

بیشتر محض ثبت در تاریخ بودش این پست!

و اینکه احتمال اینکه من به اونی که می خوام برسم، صدها برابر پایین تر از احتمال اینه که اون ها به خواستشون برسن و این دیگه داره بهم ثابت می شه که این احتمال به بی نهایت منفی میل می کنه.

حالا شما بشین انتگرال بگیر... ما تهش همین جایی می مونیم که الان هستیم.


پی نوشت: من هرگز نفهمیدم چرا این کار ها رو کرد. هرگز هم درکش نخواهم کرد. چون من اون آدم نیستم و نمی خوام هم که باشم و چیزاهایی که اون از دست داد برای به دست آوردن اون فرد، چیزهایی بودن که من هرگز و هرگز رهاشون نخواهم کرد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد