EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

مریم


سر ظرف شویی بودم و طبق معمول ام پی تری توی گوشم بود، که رسید به سوره ی مریم. چند وقتی می شد که گوشش نداده بودم.


پی نوشت: شاید باید به اینجایی برسی که بگی ای کاش مرده بودم یا فراموش شده بودم و به این روز نمی افتادم که بعد در جوابت ندا بیاد که از چی ناراحتی مریمم ؟ خدا داری ... خدای تو ( اصلا این ضمیر ملکی ای که به رب چسبیده آدمو از حسرت می کشه ) برات چشمه ی آب زیر پات گذاشته .... اصلا آدم از درون می سوزه ... نه سوزش بد ... سوزش حسرت ... دل آدم می خواد خب



پی نوشت دوم: پی نوشت اول اشاره داشت به این دو قسمت از سوره ی مریم: "قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا" و "أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا" 





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد