EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

امام رضای بیست و نهم

سلام.

صبحتون بخیر.

از بعد اذون تاحالا یه ساعتی می شه که فکر اومدن به حرمتون... پا گذاشتن به مسجد گوهرشاد... نشستن توی صحن انقلاب روبروی گنبدتون و همینجوری نگاش کردن... سلام کردن به خادم هاتون... لبخند زدن به بچه های توی رواق ها و آبنبات دادن بهشون چشمام رو خیس کرده. دلم اونقده رواق پایین پا رو می خواد... که حتی از تصور توی ماشین نشستن و راه افتادن سمت مشهد انگاری قند توی دلم آب می شه...

آقا دستم رو از همین تهران ِ خودمون می گیرید؟

آقا بابای اول و آخر ما خودتونید...

دست دخترتون رو رها نکنید این روزها...

دخترا گاها شیطونی می کنن... اشتباه می کنن... گول شیطون رو می خورن... باباها ولی رهاشون نمی کنن.

بابا تنهام نذارین. بدون شما هیچ کسی رو ندارم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد