EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

امام خودم پانزدهم

سلام آقا.. امروز تولد تنها پسر امام رضامونه... جقدر دل آدم می خواد امروز مشهد باشه و از نزدیکتر بهشون سلام بده و تبریک بگه ....


آقا چه تن آدم می لرزه وقتی این حدیث از پدربزرگ بزرگوارتون رو می خونه... چه دل آدم می سوزه...

چقده آدم دلش هوای کاظمین می کنه...


"اننی و من جری مجرای من اهل البیت ، لابد لنا من حضور جنائزکم فی ای بلد کنتم ، فاتقوا الله فی انفسکم و احسنوا الاعمال ، لتعینونا علی خلاصکم و فک رقابکم من النار":


"من و هر کس که از امامان اهل بیت بعد از من به جای من بنشیند، به ناگزیر باید در تشییع جنازه شما حاضر شویم، در هر شهری که باشید. شما نیز تقوی پیشه کنید و اعمالِ‌ خود را نیکو سازید، تا ما را در رهائی بخشیدنِ شما از آتش جهنم یاری نمائید"


آقا چقده سخته عاقبت بخیر نشدن وقتی همچین امام هایی داریم... آقا چقده کار سخت رو راحت تر از آسونش انجام می دیم... چقده کمکتون نمی کنیم....

آقا یعنی ممکنه تشییع جنازه منم بیاین ؟ ممکنه وقتی توی خاک تنها و بی کس رهام می کنن شما بگین شهادت می دم جز خوبی ازش ندیدم ؟ مگه می شه ؟ مگه جز بار اضافه روی دوش شما بودم؟ مگه به جز زحمت اضافه چیزی براتون داشتم؟ مگه بجز وقتای نیاز یادتون کردم؟ آقا خــــــرابه پروندم... خـــــــــــراب...

ولی میگن نا امیدی کفره... ایشالا وقتی جنازه ی بی روحم توی قبره و میان ازم می پرست که امامت کیه؟ اون موقع شما میاین و میگین نترس زینبم، بگو امامم اینجاست...



نظرات 1 + ارسال نظر
سید حسین دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 15:03

تنها تنها؟
باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد