EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

EspOir

کافی است تنها یک سحر بیدار بمانید

معجزه هم گاهی اوقات دوبار اتفاق میفته

اگه یه بار رفته باشین و  می دونید که بعضی چیزا معجزس


یا اگه شبی تو مهران خوابیده باشی


اگه تو هوای شرجی و خنک مهران لرزیده باشی


یا از دجله رد شده باشی و اون ور فرات رفته باشی 


اگه آفتاب در حجاب رو تو اتوبوس خونده باشی


یا آمریکایی ها گشته باشنت


یا تو اتاق گشت عراقی ها له شده باشی


یا شبی، عصری، سحری ، ظهری، قبل ظهری، بعد ظهری، تو صحن امام علی نشسته باشی و یک هو اونقده گریه کرده باشی ( بی خود و بی جهت ) که موقع برگشتن به هتل سرت گیج رفته باشه و تلو تلو خورده باشی


اگه بحرالنجف رو دیده باشی


اگه 


می تونی به معجزه ایمان داشته باشی


می تونی هر روز صبح سلام بدی


می تونی خودت رو زینب بدونی


می تونی

کیش

روز اول که میری، انتخاب واحدمه


اینقدر سرم شلوغه که نگو


تا خود_4 دارم درسارو اینور و اونور میکنم


بعدش با سهیلا اینا داریم یه چیزی میخوریم و نگاهم به گوشیمه که از صبح بهت مسج زده ام


بعدش not delivaryش میاد


بعد تو راه-چون ماشین نبرده ام- دارم اهنگ های های اسکول گوش میدم


فردا از ساعت 11 که پا میشم دارم میدوم تا خود 6 که آرایشم تموم شده منتظر بابام


تو مسج میزنی و من کلی دلم برات تنگ تر میشه


تا خود1 که دارم پاکشون میکنم و بعد هم هاو آی مت ...


الان هم نشسته ام که شنبه بشه، بلکه یه رنگی بگیرن این روزای مرده


حکایت یک دل


یاد علی به خیر و جمله ای که 100بار تکرار میشد در فصل های او:


مگه یه دل چقدر جا داره؟؟


هان؟؟ چقدر جا داره؟؟؟


اینقدر که آروم پشت تلفن به سنا بگه اگه علی بره:  سخته...


اینقدر که سه شب وسط همه خوابای پرت و پلاش مونارو ببینه


ببینه که تو خواب بهش میگه : برگشتی...


اینکه هی باباش بگه دلمون تنگ شده براشون،ببین آنن؟؟


اینقدر که وقتی مونا میگه درسش شده4سال، بابا هی بگه خب اصل همون2 سال اوله بعدش رو میشه اینترنتی هم پیش برد


و تو هی بغض کنی


و تو هی بغض کنی


و مامان اینا برن مسجد امام حسن


و تو یهو از اول پست شروع کنی زار زدن


آره دل کندن


ولی از کی؟؟؟


از مونا...


مونایی که رفتنش همه چیو عوض کرد


اول از همه زندگی منو


جنوب که یادت هست؟؟مونا فردا شبش رفت


و من هنوز هم گریه نمیکنم برای روزی که رفت که آنقدر شاد بود که انگار از قفش آزاد شده


چنان میخندید که ماه ها ندیده بودمش اینجور


و چقدر کار لغوی است نویسندگی


و لعنت به زبان


که وقتی از خواهرت میگویی مرتب به زبانت میاید: بود....


پستم بی در و پیکره. نام خدا در او نیست


ولی من دوستش دارم،چون اگر خدا نبود، خیلی چیزها مجاز بود...


90% خالص

انگار باید به خاطره ها دل بست


به آنچه بوده


به آنچه بودیم


امروز وقتی مریم شکلات90% را به دستم داد کلی ذوق کردم


وقتی چشیدم عین زهر تلخ بود


و به این فکر کردم که


70%would be nice


!!!! 


دارم پیر میشم؟؟

مامان داره میگه بریم بیرون

وقت رفتنه...


پ.ن: دلم لک زده برای نسکافه یا هات چالکت که باهاش این شکلات لعنتی بره پایین

KLASSNO Irish Cream

قهوه ی آماده !  یا شایدم نسکافه آماده 

من که فرق بین قهوه و نسکافه رو نمی دونم ! ولی می دونم به اونایی که توی قهوه جوش دم می کنن می گن قهوه 


بگذریم 


هنوز هم هربار تو مغازه ای KLASSNO Irish Cream  می بینم، دیگه مغازه نمی بینم! دو تا چشم پشت عینک می بینم که به من خیره شده


هنوز هم هر بار توی خونه کشوی زیر کشوی هله هوله هارو باز می کنم تا قهوه/ نسکافه آماده بردارم، دیگه کشو نمی بینم! دو تا چشم پشت عینک می بینم که بهم زل زدن


هنوز هم هربار یکی ازین بسته های قهوه/نسکافه ی آمادرو باز می کنم، و توی آب جوش می ربزم، دیگه چیزی نمی بینم ! چون بوی قهوه/نسکافه اش منو مست می کنه ! می برتم توی راهرو ی پیش دانشگاهی 


هنوز هم وقتی شعر های قیصر رو می خونم 

یا هنوز هم وقتی می گن : هوا بس ناجوان مردانه سردس 


هنوز هم وقتی عینکت رو بر می داری، خیسه ؟ 


و یونیک که دیگه از پیش ما رفته ... و تو وقتی یونیک رو می ذاشتی تو گوشت و شروع می کردی پرنده گوش می دادی و  به قول امروزیا می رفتی توی حس و ... 


و من هروقت کسی توی حس می رفت، تو دلم مسخرش می کردم 

و من هروقت کسی توی حس می ره، دیگه اونو نمی بینم، تو رو می بینم با یونیک تو گوشت ، کنار پنجره ی اجتماعات پیش دانشگاهی 


و من هروقت کسی تو حس می ره، تو حس می رم

ص ف ی ا

"وقتی غم گینی، هیچ برادری نداری"  -امیرالمومنین- ( امام علی خودمون رو می گن )



وقتی تن هایی غم ای نداری 


و فرمود :" خوب عبادتی است تن هایی" 


هری پاتر

آدم وقتی شروع می کنه کتاب تکراری خوندن، که ندونه چجوری می خواد با چیزهای جدیدی آشنا شه. وقتی که هنوز نمی دونه می خواد چی دستگیرش بشه از یه کتاب و ترجیح می ده که فعلا تا اطلاع ثانوی در فکرش رو روی چیزهای نا شناخته  ببنده ، 


Harry Potter and the Sorcerer's Stone 

Harry Potter and the Chamber of Secrets

Harry Potter and the Prisoner of Azkaban


به همین مسخرگی آدم شروع می کنه به دوره کردن خاطرات دبستان و راهنماییش 

به همین سادگی بعضی وقتا باید دوره کنه قهرمانش کی بوده اون موقع ها و اصلا هم مسخره نیست 


اصلا واجبه 


من هری رو 5 بار به ادوارد ترجیح می دم. 


من اصلا دوست دارم یه عکس هری رو به در کمدم بزنم و الان موندم که چرا اون موقع ها این کارو نکردم


سحر رمضون

ماه  رمضون پر از سحر ه 


می خوام از این ماه شروع کنم، با سحر ها دوست تر شم 


خدا 

می ده 


می دونم 


اگر بخواد البته

هانی

وقتی می ری برای دو هفته، اول هیچی نمی شه 

بعد از چند روز، می رم مسافرت و هنوز هم چیزی نمی شه

و من بر می گردم و تو هنوز بر نگشتی و یواش یواش یک چیز هایی می شه 


و تو نیستی 

و تو نیستی 

و تو نیستی و همه ی چیزها می شه 

و تو نیستی و هنوز هم نیومدی

و حالا می فهمم دو هفته مکه رفتم چه چیزهایی شده بوده 

و حالا بهتر می فهمم یک هفته کربلا چه گذشته بوده 


ولی هنوز نمی دونم  وقتی بیای چی می شه ! این تجربه ای بی نهایت تازه است !

دل آدم که بگیره ...


چشم  هام سنگین شدن


آرژانتین سومین گلش رو هم زد


معده ی من هر روز صبح که بیدار می شه رفتنت رو بهم یاد آوری می کنه و من هم هر بار می شینم پای یک سبد میوه تابستونی بهش فراموش کردن تو رو یاد آوری می کنم.

137

تا بچه بودیم، می خواستییم زودتر بزرگ شیم و مث مامانه ماتیک بزنیم و پاشنه بلند پا کنیم و ... و هی می دیدیم که بزرگ نمی شیم.


تا بزرگ شدیم نمی خوایم حالا حالا ها پیر شیم، هر روز یه شباهت جدید به پیرا پیدا می کنیم و ... و هی می بینیم که جوون نمی بینیم. 


به قول دوستان گودر : مملکته داریم ؟ 

عباس پور

چرا بعضی ها می خوان بعضی هارو که نمی خوان به بهشت برن، زورکی وارد بهشت کنن ؟ 


چرا بعضی ها می خوان بعضی هارو که نمی خوان به جهنم برن، به جهنم ترغیب کنن ؟ 


اصلا کی گفته بهشتی در کاره ؟ 

جهنم کدومه ؟ 


اینا دنبال چی هی تو کارای هم دخالت می کنن ؟

دیروز رفتم انقلاب

- آقا فلان کتاب رو می دی؟

- نه، نویسندش داره تو آمریکا وطن فروشی می کنه. 

- خوب من می خوام کتابشو بخونم 

- این کتاب فروشی نیس خانوم.

NeaReR mY gOd to Thee

ساعت 5 و 32 دقیقه امید اینجاست، تازه متولد شده و کله خر است و نوپا و بی تجربه ، می خواهد زندگی کند.